اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.
اولیای محبوب خدا

اولیای محبوب خدا

باسلام. مطالب این وبلاگ رو تقدیم به ساحت مقدس بانوی دو عالم فاطمه سلام الله علیها و ابیهاو بعلها و فرزندانش می کنم.

چکار کنیم که در قیامت قرآن از ما شاکی نباشد ؟

پاسخ – بزرگترین دادگاه روز قیامت تشکیل می شود. پیامبر در روز قیامت از ما شکایت می کند. و می گوید که امت من قرآن را ترک کردند. البته در مسجدالحرام قرآن زیاد است ولی در آنجا امریکا حکومت می کند. ما در عمل به قرآن، قرآن را محجور کرده ایم نه در لفظ. دزدی چهار قل می خواند که بدست پلیس نیفتد. کشورهای اسلامی همدست با اسرائیل می شوند. شکایت کننده پیامبر و بالاترین مقام، در نزد خدا از ما شکایت می کند. و می گوید که آنها فهمیده قرآن را کنار گذاشتند. در قرآن می فرماید که پیامبر قطعا شکایت می کند. (در قرآن کلمه ی شکایت کردن را بصورت ماضی بیان کرده است. یعنی شکایت کرد) پیامبر می گوید که اینها قوم من( مسلمانان) بودند.
در مراسم ماه رمضان دعای الغوث می خوانند، این کار خوب است ولی باید یک آیه قرآن هم تفسیر بشود. آیا تفسیر نکردن قرآن در شب قدر، محجوریت قرآن نیست ؟ پیامبر فرمود :قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نمی شوند، اگر به هردو متسمک جویید هرگز گمراه نمی شوید. باید در تمام مراسم های عزاداری تفسیر قرآن هم باشد. وقتی سربریده ی امام حسین(ع) روی نی قرآن خواند پیامش این بود که سر من از تنم جدا می شود ولی از قرآن جدا نمی شود.
دعا هنگام وضو گرفتن عبارت است :خدایا روزی که صورت ها سیاه می شود صورت مرا سیاه نکن. در هنگام افطار دعا کوتاه می شود: بسم الله اللهم لک صمنا وعلی رزقک افطرنا وتقبل منا انک انت السمیع العلیم. بعد از افطار دعای افتتاح خوانده شود که حدودا یک ربع طول می کشد. بعد از چند ساعت خواب ،دعای ابوحمزه خوانده می شود.
وقتی ما قرآن را می خوانیم باید بدانیم که خدا چه می گوید. خدا می فرماید :هنگامی که مست هستید نماز نخوانید. قرآن می فرماید: شما که ایمان دارید ایمان تان را عمیق تر کنید. پس وقتی شما بیشتر قرآن می خوانید باید ایمان تان هم بیشتر بشود.
ایمان به قرآن باید در انتخابات اثر کند. از نظر قرآن به چه کسی رای بدهیم ؟ فردی که علم، تقوا و سابقه داشته باشد، هجرت کرده باشد، توان جسمی و فکری داشته باشد، امین باشد، قدرت داشته باشد و بتواند بیت المال را حفظ کند( یوسف گفت که خزانه را به من بدهید زیرا من اطلاعاتی دارم که می توانم زمان قحطی گندم ها را بین مردم تقسیم کنم که به مردم ظلم نشود. و از آنها حفاظت می کنم.)
در انتخاب همسر، بعضی ها می گویند که ما مدرک بالا داریم و نمی توانیم با فردی که از خودمان پایین تر است ازدواج کنیم ،اگر این حرف درست باشد باید تمام علما بی همسر باشند، درحالیکه این طور نیست. باید فکرها به یکدیگر بخورد نه مدرک ها .ممکن است هر دو نفر مدرک یکسان داشته باشند ولی بهم نخورند و هر روز با هم دعوا داشته باشند. ازدواج، ازدواج لهجه و قدها نیست. چون ما از قرآن دور شده ایم ازدواج مان با مشکل روبرو شده است.
در قرآن داریم که ربا حرام قطعی است. کسی که ربا بگیرد با خدا جنگ کرده است و در روایت زنا با مادر حساب شده است. ولی الان راحت ربا می خورند. ما باید کاری بکنیم که زندگی ما قرآنی و روایی بشود تا زندگی های مان هم شیرین بشود.
در قرآن داریم که قوم قریش در تابستان ها و زمستان ها کوچ می کردند. ما می توانیم به این آیه عمل کنیم .مثلا شهری که گرم است ،دانشجویان می توانند به منطقه ی ای که خنک است برود تا بتواند درس بخواند و عمرشان تلف نشود. باید قرآن را عملی کنیم.


منبع:

سخنان حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در برنامه سمت خدا مورخ 7 خرداد 1392

دختر ساطرون

در کرانه رود فرات واقع در کشور عراق ، قلعه عظیمى بود به نام حضر که از نظرى حکم یک شهر داشت .
این دژ نیرومند متعلق به پادشاهى به نام (ساطرون ) بود.
ساطرون جد نعمان بن منذر پادشاه معروف حیره است که از جانب شاهان ساسانى بر آن سرزمین حکومت مى کرد، و از ملوک عرب به شمار مى رفت .
قلعه حضر به طرزى بسیار جالب از سنگ خام و مرمر ساخته شده بود.
این قلعه تا آنجا کسب اهمیت کرده بود که ساکنان آن ، خود را در پناه آن بناى عظیم از هر گونه خطر و سانحه اى در امان مى دانستند. به طورى که تصور نمى کردند روزى دشمن بتواند در آن نفوذ کند، حتى مردم باور نمى کردند شکوه و جلال حضر زمانى دستخوش فنا و نابودى گردد.
یکى از شعراى عرب در شعر خود مى گوید: شکوه و عظمت حضر به جائى رسیده است که اندیشه مرگ هم در آن راه ندارد!
هنگامى که ساطرون در حضر در گذشت ، یکى از شعراى عرب سرود:
مى بینم مرگ سرانجام سایه مخوف خود را بر (ساطرون ) صاحب قلعه حضر هم افکند!
شاهپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانى براى جنگ با ساطرون لشکر کشید و قلعه (حضر) را محاصره نمود. حضر دو سال در محاصره شاهپور بود.
در اثناى محاصره روزى شیطره دختر ساطرون از بلندى قصر خود نگاهش به شاهپور افتاد. دختر ساطرون دید که شاهپور لباس دیبائى پوشیده و تاجى مکلل به زبر جد و یاقوت و لؤ لؤ بر سر نهاده است و اندامى معتدل و رخسارى زیبا و خیره کننده دارد.
دختر ساطرون با هر نیرنگى بود به شاهپور پیغام داد که اگر در قلعه حضر را برایش گشود و او توانست قلعه را فتح کند، حاضر است او را به همسرى بگیرد. شاهپور نیز به وى پاسخ مثبت داد.
شب هنگام ساطرون طبق معمول چندان شراب نوشید که مست و از خود بى خود شد. او عادت داشت که شبها را با مستى و بى هوشى به صبح آورد.
وقتى ساطرون از هوش رفت ، دخترش کلیدهاى قلعه حضر را از زیر سر پدر برداشت و به وسیله غلام خود به شاهپور رسانید.
در گشوده شد و شاهپور با سپاهیان خود به درون قلعه ریختند و ساطرون را به قتل رساندند. سپس دستور داد قلعه را تاراج کنند و پس ‍ از قتل و اسارت ساکنانش ، آنرا ویران نمایند، تا چنان دژ نیرومندى در آن نواحى نباشد.
آنگاه طبق وعده اى که داده بود دختر ساطرون را به همخوابگى گرفت ، و با خود به پایتخت آورد.
در یکى از شبها که دختر ساطرون خوابیده بود، پهلو به پهلو مى گشت و خوابش نمى برد. وقتى شاهپور ناراحتى او را دید، دستور داد شمعى بیاورند تا ببیند در رختخواب او چیست که آرام نمى گیرد و بخواب نمى رود.
هنگامى که اتاق روشن شد و در بستر وى به جستجو پرداخت ، یک برگ درخت آس را در رختخواب او دید. شاهپور پرسید: این برگ نرم بود که نمى گذاشت آسوده باشى و خواب را از چشمت ربوده بود؟
دختر ساطرون گفت : آرى .
شاهپور پرسید: پدرت تو را چگونه پرورانیده است که یک برگ ریز درخت آس آرامش و خواب و قرار را از تو برده است ؟
دختر ساطرون گفت : پدرم رختخواب دیبائى براى خواب من تهیه کرده بود، و به من لباس ابریشمى و نرم مى پوشانید، و اغلب اوقات مغز سر گوسفند مى خورانید، و از باده ناب سرمست مى کرد.
شاهپور چون این سخنان را شنید گفت : آیا پاداش چنین مهر و محبت پدرى این بود که براى رسیدن به وصال من مقدمات قتل او را به دست خود فراهم کنى ؟!
تو که نسبت به پدرت اینگونه رفتار ناهنجار نمودى اگر دستت برسد، درباره من زودتر انجام خواهى داد.
سپس شاهپور دستور داد گیسوان دختر ساطرون را به اسبى بستند، آنگاه اسب را به حرکت در آوردند، اسب آنقدر دختر را به زمین کشید که بدنش پاره پاره شد و جان داد.(1)


(1) - سیره ابن هشام ، ج 1 ص 47.

منبع: سایت مجیر

اسلام ایدزی یا اسلام سلیقه ایی ؟

به نقل از انعکاس :


گفت : شما دیگه شورشو دراوردید ،چی میشه ادم اهل بزن وبرقص و اینور و اونور باشه ،اهل نماز و اسلام هم باشه،چی میشه اهل عشق بازی با دختر و حال و حول باشه، سر وقتش نمازش رو هم بخونه، اقا ! اصلا هر چیزی جای خودش،مسجد جای خودش ،میکده هم جای خودش...

گفتم:شمامیتونی ابگوشت و با خرما و دوغ، با عسل و ماست وزردآلو را باهم بخوری؟هرگز نمیخوری !!!

که اگه بخوری! شبش، یا دایم (معذرت میخوام) دستشویی هستی یا بیمارستان، سرم تو دستته!

چطور جسم ادمها اینقدر حساسه و زود به قاطی خوردن، واکنش نشون می ده ،روح که هزاران بار حساستره!! چطور می تونه چندین تفکر متضاد رو تحمل کنه و نمیره؟

برادر!پلواریزم دینی و عقیدتی ،که میگه هم این باش و هم آن.... محصولش میشه  تفکر نسبی گرایی غربی، که میوه اش التقاط دینی است که به از دست رفتن دین و ایمان منجر میشه.

تمام انبیاء اومدن بگن ،انسان! حقیقت فقط یکی است و درسته هر کس با استعداد و فهم خودش در جاده رسیدن به حقیقت در حرکته ،اما هرگز چند راه برای رسیدن نیست!! اهدنا الصراط المستقیم معنیش اینه که یک راه مستقیم ،بدون زیکزاک ، برای رسیدن به حقیقت دنیا است انهم صراط مستقیمه .

دوست عزیز اگه پیامبرا ،اینو به مردم می گفتند که اشکال نداره بت پرستی باشه ،جهل باشه ، شهوت رانی غربی باشه ، دین و عقاید جد و ابای شما باشه ، کنارشم، دین ما هم که خداپرستیه....  باشه

هرگز خاکستر روی سرشون نمیریختن ، هرگز سنگ به پیشونیشون نمیزدن، هرگز پاشونو، به کربلا باز نمیکردند وشهیدشون نمی کردند.اصلا پیشنهاد قریش به پیامبر خودمون هم همین بود ولی ایشون نپذیرفت و آن شد که میدونی و خوندی.

اصلا همین انقلاب و رهبرش ،اگه یه کم ،مثل عربستان سعودی وامثالهم در سیاستشون پولاریزم داشتن ،میگفتن فلسطین و پشت پرده، باصهیونیستها دوستی میکردند..... تحریم و تهدید و حقوق بشرو...یکهو از ادبیات غربی ها نسبت به ایران حذف میشد.

دوست عزیز!دقت کردی لااله الاالله دو جزءداره، یک قسمتش نفیه !...لااله یعنی نیست خدایی، هیچ خدایی نیست ،نه خدای پول، نه خدای شهوت، نه خدای زور، نه خدایی که مسیحیت سه تاش کردن ،نه خدایی که .... بعداز این نفی و پاکی از هرچه غیر اوست، میگویی الالله و مسلمان میشوی،

یعنی تا نفی غیر او نکنی و متضادهای بااو را از وجودت پاک نکنی، جایی برای خدای یکتا نیست ، متاسفانه ما در این عصر ، زیاد، روی نفییات اسلام کار نمیکنیم، به همین خاطر شبهای قدر و روزه داری و عبادت و حج ونمازمان را فقط در یک شب مثلادر شب عروسی بر باد می دهیم و میگوییم خشک مذهبی نکن ، غافل از اینکه ....اسلام بخش مهمش همین نفییات است.

حرف آخرم اینه دوست عزیز!

به نظر من، اسلام در ذات خودش با این اشفته بازار که ما اسمش را مسلمانی گذاشته ایم، کاملا مخالف است ، و اسلامی که نفییات را ازش بگیری مثل بدنیه که سیستم دفاعیش رو ازش بگیری ، نمیتونه در مقابل ویروسهایی که میخوان شرافت ودین و ایمان افراد رو ازش بگیرن مقاومت کند

آن میشود که بر سر یک میلیارد مسلمان شده ، امریکا و دارودسته اش در مکه براشون مسجد میسازند و حوزه علمیه شونو مدیریت میکنند اونوقت وقتی در میانمار 52هزار مسلمونو به سیخ میکشند

در سوریه پدر ومادری رو جلو فرزندش سر می برند و وقتی اسرائیل داره باخیال راحت ،نقشه از نیل تا فراتش رو اجرایی میکنه ،سیستم دفاعی این اسلام کار نمیکنه و ...فاتحه.اسم این اسلام رو امام خمینی گذاشته اسلام امریکایی و شاید اسم طبی آن اسلام ایدزی باشه

 

1. در روزهای اخیر از صدا وسیمای خودمان هم یک سریال پخش میشد به به نام کلید اسرار که همین تفکر را ترویج میکرد ، هم دراین سریال به وفور حرفهای اسلامی می شنیدی و هم یک سبک زندگی سکولار را می دیدی

2.اسلامی که ولایت داشته باشد در روح خودش ،ضد فساداست یعنی نمیشود ادم عشق امام حسین(ع) را داشته باشد و کارهای یزیدی انجام دهد

3.تا از اسلام فقط قسمتهای شیرین وبی دردسرش را انتخاب میکنیم ، وضعمان همین است و حق نداریم کسی جز خودمان را مقصر بدانیم